قاصدک " غم دارم
غم آوارگی و دربدری
غم تنهایی و خونین جگری
قاصدک وای به من " همه از خویش مرا می رانند .
همه دیوانه و دیوانه ترم می خوانند.
مادر من غم هاست.
مهد و گهواره من ماتم هاست
قاصدک دریابم! روح من عصیان زده و طوفانیست.
آسمان نگهم بارانست.
قاصدک غم دارم.
غم به اندازه سنگینی عالم دارم.
قاصدک غم دارم.
غم من صحراهاست.
افق تیره او نا پیداست.
قاصدک" دیگر از این پس منم و تنهایی"
و به تنهایی خود در هوس عیسایی"
و به عیسایی خود " منتظر معجزه ای غوایی .
قاصدک" زشتم من" زشت چون چهره سنگ خارا"
زشت مانند زال دنیا "
قاصدک" حال گریزش دارم "
می گریزم به جهانی که درآن پستی نیست "
پستی و مستی و بد مستی نیست .
می گریزم به جهانی که مرا ناپیداست "
شاید أن نیز فقط یک رویاست!!!
6 امتیاز + / 0 امتیاز - 1393/03/16 - 20:47